معنی فارسی exemplum
B1نمونه، داستان یا مثالی که برای نشان دادن یک مفهوم خاص به کار میرود.
An example or model, particularly in a narrative or moral context.
- noun
noun
معنی(noun):
An example.
معنی(noun):
A story demonstrating a moral point; a parable.
example
معنی(example):
این داستان به عنوان یک نمونه برای درس اخلاقی خدمت کرد.
مثال:
The story served as an exemplum for the moral lesson.
معنی(example):
در سخنرانی، او یک نمونه را برای تأکید بر نظر خود به اشتراک گذاشت.
مثال:
In the lecture, he shared an exemplum to highlight his point.
معنی فارسی کلمه exemplum
:
نمونه، داستان یا مثالی که برای نشان دادن یک مفهوم خاص به کار میرود.