معنی فارسی exigences

C1

شرایط یا الزامات سخت که باید برای موفقیت برآورده شوند.

The demands or requirements that must be adhered to, often under pressure.

noun
معنی(noun):

Exigency

example
معنی(example):

این پروژه نیازمندی‌های زیادی دارد که باید برآورده شود.

مثال:

The project has many exigences that must be met.

معنی(example):

نیازمندی‌های این شغل احتیاج به تجربه زیادی دارد.

مثال:

The exigences of the job require a lot of experience.

معنی فارسی کلمه exigences

: معنی exigences به فارسی

شرایط یا الزامات سخت که باید برای موفقیت برآورده شوند.