معنی فارسی exiledom
B1وضعیت یا حالت تبعید، دوری از وطن و جامعه خود.
The state or condition of being in exile.
- NOUN
example
معنی(example):
تبعید میتواند منجر به از دست دادن هویت فرهنگی شود.
مثال:
Exiledom can lead to a loss of cultural identity.
معنی(example):
زندگی در تبعید معمولاً احساس تنهایی را به همراه دارد.
مثال:
Living in exiledom often brings feelings of isolation.
معنی فارسی کلمه exiledom
:
وضعیت یا حالت تبعید، دوری از وطن و جامعه خود.