معنی فارسی exilement
B1عمل تبعید، دور کردن افراد از سرزمین یا جامعه خود.
The act of being exiled or forced out of one's country.
- NOUN
example
معنی(example):
تبعید رهبران تصمیمی جنجالی بود.
مثال:
The exilement of the leaders was a controversial decision.
معنی(example):
تبعید او تیتر خبری در سرتاسر جهان شد.
مثال:
Her exilement made headlines around the world.
معنی فارسی کلمه exilement
:
عمل تبعید، دور کردن افراد از سرزمین یا جامعه خود.