معنی فارسی exorcisement
B1عملی مشابه به طرد جادو و ارواح، به منظور بازگرداندن آرامش.
The process of driving out spiritual entities, similar to exorcism.
- NOUN
example
معنی(example):
عمل طرد جادو در خانهای تسخیرشده چندین ساعت طول کشید.
مثال:
The exorcisement of the haunted house took several hours.
معنی(example):
به این باور بود که طرد جادوى او آرامش را به خانواده بازگرداند.
مثال:
His exorcisement was believed to have restored peace to the family.
معنی فارسی کلمه exorcisement
:
عملی مشابه به طرد جادو و ارواح، به منظور بازگرداندن آرامش.