معنی فارسی experimentee

B1

شخصی که در یک آزمایش یا مطالعه شرکت می‌کند و معمولاً تحت بررسی قرار می‌گیرد.

A subject or participant in an experiment.

example
معنی(example):

شخص آزمایش شونده با اشتیاق در مطالعه شرکت کرد.

مثال:

The experimentee eagerly participated in the study.

معنی(example):

به عنوان شخص آزمایش شونده، از او مجموعه‌ای از سوالات پرسیده شد.

مثال:

As the experimentee, she was asked a series of questions.

معنی فارسی کلمه experimentee

: معنی experimentee به فارسی

شخصی که در یک آزمایش یا مطالعه شرکت می‌کند و معمولاً تحت بررسی قرار می‌گیرد.