معنی فارسی experimently
B1به روشی اشاره دارد که در آن آزمایشها یا تحقیقات انجام میشود.
In a manner that is experimental or involves experimentation.
- ADVERB
example
معنی(example):
نتایج به صورت آزمایشگاهی به دست آمده و به دقت تحلیل شدند.
مثال:
The results were obtained experimently and carefully analyzed.
معنی(example):
رویکرد او به صورت آزمایشی بود که منجر به یافتههای نوآورانه شد.
مثال:
Her approach was experimently, leading to innovative findings.
معنی فارسی کلمه experimently
:
به روشی اشاره دارد که در آن آزمایشها یا تحقیقات انجام میشود.