معنی فارسی expiatory
B1مربوط به عملی که برای جبران گناه یا اشتباه انجام میشود.
Intended to expiate or atone for wrongdoing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تشریفات تکفیر برای پاکسازی جامعه انجام شد.
مثال:
The expiatory rites were performed to cleanse the community.
معنی(example):
او قربانی تکفیرکنندهای برای جستجوی بخشش تقدیم کرد.
مثال:
He offered an expiatory sacrifice to seek forgiveness.
معنی فارسی کلمه expiatory
:
مربوط به عملی که برای جبران گناه یا اشتباه انجام میشود.