معنی فارسی explanate
B1توضیح دادن، فرایند بیان یا تفسیر یک موضوع یا ایده به صورتی که قابل فهم باشد.
To explain or clarify something.
- VERB
example
معنی(example):
استاد در طول کلاس نظریههای پیچیده را توضیح خواهد داد.
مثال:
The professor will explanate the complex theories during the lecture.
معنی(example):
او زمانی را صرف کرد تا دلایل تصمیم خود را توضیح دهد.
مثال:
He took time to explanate the reasons behind his decision.
معنی فارسی کلمه explanate
:
توضیح دادن، فرایند بیان یا تفسیر یک موضوع یا ایده به صورتی که قابل فهم باشد.