معنی فارسی explicability
B1قابلیت برای توضیح دادن یا قابل درک بودن یک موضوع یا عمل.
The quality of being able to be explained or understood.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل توضیح بودن اقدامات او از سوی همه زیر سوال رفت.
مثال:
The explicability of his actions was questioned by all.
معنی(example):
او قابلیت توضیح نظریه پیچیده را مورد تقدیر قرار داد.
مثال:
She appreciated the explicability of the complex theory.
معنی فارسی کلمه explicability
:
قابلیت برای توضیح دادن یا قابل درک بودن یک موضوع یا عمل.