معنی فارسی exploitatory
B2مربوط به استثمار و سوءاستفاده از منابع یا افراد.
Relating to or involving exploitation, often for selfish gain.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شیوههای استثماری شرکت توسط فعالان محکوم شد.
مثال:
The company's exploitatory practices were condemned by activists.
معنی(example):
آنها در رفتارهای استثماری که به جامعه آسیب میزدند، درگیر شدند.
مثال:
They engaged in exploitatory behaviors that harmed the community.
معنی فارسی کلمه exploitatory
:
مربوط به استثمار و سوءاستفاده از منابع یا افراد.