معنی فارسی expressionlessness

B1

عدم ابراز احساسات، حالتی که در آن هیچ نشانگری از احساسات وجود ندارد.

The state of lacking expression; the absence of emotional expression.

example
معنی(example):

عدم ابراز احساسات او درک احساساتش را دشوار کرد.

مثال:

His expressionlessness made it hard to understand how he felt.

معنی(example):

بر روی چهره‌اش یک عدم ابراز احساسات ترسناک وجود داشت.

مثال:

There was an eerie expressionlessness on her face.

معنی فارسی کلمه expressionlessness

: معنی expressionlessness به فارسی

عدم ابراز احساسات، حالتی که در آن هیچ نشانگری از احساسات وجود ندارد.