معنی فارسی expulsatory

B2

عمل طرد کردن، به فرآیندهایی اشاره دارد که در آنها چیزها به اجبار از یک مکان خارج می‌شوند.

Referring to an action that expels or forces something out.

example
معنی(example):

عمل طردکننده دستگاه قابل توجه بود.

مثال:

The expulsatory action of the device was remarkable.

معنی(example):

ما مکانیزم‌های طردکننده برخی حیوانات را مطالعه کردیم.

مثال:

We studied the expulsatory mechanisms of certain animals.

معنی فارسی کلمه expulsatory

: معنی expulsatory به فارسی

عمل طرد کردن، به فرآیندهایی اشاره دارد که در آنها چیزها به اجبار از یک مکان خارج می‌شوند.