معنی فارسی expulsing

B1

فرایند طرد کردن چیزی، به ویژه سموم یا انرژی‌های منفی.

The act of expelling or forcing something out.

example
معنی(example):

طرد سموم برای سلامتی ضروری است.

مثال:

The expulsing of toxins is essential for health.

معنی(example):

او در حال طرد کردن افکار منفی از ذهنش است.

مثال:

She is expulsing the negative thoughts from her mind.

معنی فارسی کلمه expulsing

: معنی expulsing به فارسی

فرایند طرد کردن چیزی، به ویژه سموم یا انرژی‌های منفی.