معنی فارسی exquisitely/exquisitely
B2به طرز بسیار زیبا و دقیق، به لحاظ احساس یا زیبایی شناسی فوقالعاده
In a manner that is extremely beautiful or intricate; with great skill or finesse.
- ADVERB
example
معنی(example):
این کیک به طرز فوقالعادهای تزئین شده بود و آن را به مرکز توجه در مهمانی تبدیل کرده بود.
مثال:
The cake was decorated exquisitely, making it a centerpiece at the party.
معنی(example):
او افکارش را به طرز فوقالعادهای بیان کرد و توجه همه را جلب کرد.
مثال:
She expressed her thoughts exquisitely, capturing everyone's attention.
معنی فارسی کلمه exquisitely/exquisitely
:به طرز بسیار زیبا و دقیق، به لحاظ احساس یا زیبایی شناسی فوقالعاده