معنی فارسی extrafamilial
B1مربوط به چیزهایی که خارج از خانواده هستند.
Relating to relationships or influences outside the family.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Outside a family
example
معنی(example):
روابط خارج از خانواده ممکن است گاهی اوقات بسیار مهم شوند.
مثال:
Extrafamilial relationships can sometimes become very important.
معنی(example):
او در زمانهای سخت، حمایت خارج از خانواده را یافت.
مثال:
She found extrafamilial support during tough times.
معنی فارسی کلمه extrafamilial
:
مربوط به چیزهایی که خارج از خانواده هستند.
