معنی فارسی extramedullary
B1مربوط به یا واقع در خارج از مغز استخوان است.
Pertaining to or occurring outside the bone marrow.
- OTHER
example
معنی(example):
تحقیق بر روی هماتوپویز خارج مغز استخوانی متمرکز بود.
مثال:
The research focused on extramedullary hematopoiesis.
معنی(example):
بافتهای خارج مغز استخوانی گاهی میتوانند جبرانکنندهٔ نارسایی مغز استخوان باشند.
مثال:
Extramedullary tissues can sometimes compensate for bone marrow failure.
معنی فارسی کلمه extramedullary
:
مربوط به یا واقع در خارج از مغز استخوان است.