معنی فارسی extramental

B1

مربوط به چیزهایی که خارج از ذهن انسان وجود دارند.

Referring to factors or elements that exist outside the mind.

example
معنی(example):

تأثیرات خارج از ذهن بر ادراک ما تأثیر می‌گذارند.

مثال:

Extramental influences affect our perception.

معنی(example):

فیلسوفان غالباً دربارهٔ نقش عوامل خارج از ذهن در کسب دانش بحث می‌کنند.

مثال:

Philosophers often debate the role of extramental factors in knowledge acquisition.

معنی فارسی کلمه extramental

: معنی extramental به فارسی

مربوط به چیزهایی که خارج از ذهن انسان وجود دارند.