معنی فارسی extrinsicate

C1

جدا کردن یا آزاد کردن از شرایط یا محدودیت‌های خارجی.

To disentangle or free from external constraints.

example
معنی(example):

برای جدا کردن خود از وضعیت، به کمک خارجی مراجعه کرد.

مثال:

To extrinsicate himself from the situation, he sought outside help.

معنی(example):

آن‌ها مجبور بودند داده‌های پیچیده را از سیستم خارج کنند.

مثال:

They had to extrinsicate the complicated data from the system.

معنی فارسی کلمه extrinsicate

: معنی extrinsicate به فارسی

جدا کردن یا آزاد کردن از شرایط یا محدودیت‌های خارجی.