معنی فارسی fabrique
B1محل تولید، بهویژه در صنعت پارچه و تولید.
A site of production, especially in textiles and manufacturing.
- NOUN
example
معنی(example):
فابریک پارچههای با کیفیت بالا تولید میکند.
مثال:
The fabrique produces high-quality textiles.
معنی(example):
ما به فابریک رفتیم تا درباره فرآیندهایشان یاد بگیریم.
مثال:
We visited the fabrique to learn about their processes.
معنی فارسی کلمه fabrique
:
محل تولید، بهویژه در صنعت پارچه و تولید.