معنی فارسی facesaving
B1حفظ وجه، تکنیکهایی که به افراد کمک میکند تا از شرمندگی یا تحقیر احتمالی در موقعیتهای اجتماعی اجتناب کنند.
Techniques or strategies employed to maintain one's dignity or reputation in social interactions.
- OTHER
example
معنی(example):
او در حین مذاکره از تکنیکهای حفظ وجه استفاده کرد.
مثال:
He used facesaving techniques during the negotiation.
معنی(example):
استراتژی حفظ وجه به آنها کمک کرد تا از خجالت کشیدن جلوگیری کنند.
مثال:
The facesaving strategy helped them avoid embarrassment.
معنی فارسی کلمه facesaving
:
حفظ وجه، تکنیکهایی که به افراد کمک میکند تا از شرمندگی یا تحقیر احتمالی در موقعیتهای اجتماعی اجتناب کنند.