معنی فارسی factitial
B2حالت یا کیفیت چیزی که به طور تصنّعی یا غیر واقعی به وجود آمده است.
Pertaining to something that is artificial or not genuinely occurring.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت فکتیشال این مطالعه برخی نگرانیهای اخلاقی را ایجاد کرد.
مثال:
The factitial nature of the study raised some ethical concerns.
معنی(example):
استدلال او بر پایه شواهد فکتیشال و نه دادههای واقعی بود.
مثال:
His argument was based on factitial evidence rather than actual data.
معنی فارسی کلمه factitial
:
حالت یا کیفیت چیزی که به طور تصنّعی یا غیر واقعی به وجود آمده است.