معنی فارسی factitiousness
B2کیفیتی که در آن چیزی به طور تصنّعی ایجاد شده است.
The quality of being artificial or not genuine.
- NOUN
example
معنی(example):
فکتیشنس این رویداد اعتبار آن را کاهش داد.
مثال:
The factitiousness of the event made it less credible.
معنی(example):
فکتیشنس او در داستانهای فوقالعاده نمایشیاش مشهود بود.
مثال:
Her factitiousness was evident in her overly dramatic stories.
معنی فارسی کلمه factitiousness
:
کیفیتی که در آن چیزی به طور تصنّعی ایجاد شده است.