معنی فارسی facultatively

B1

به‌طور اختیاری، به‌گونه‌ای که می‌توان انتخاب کرد یا نه.

In a way that is optional, not compulsory.

example
معنی(example):

دانش‌آموزان می‌توانند به‌طور اختیاری دروس انتخابی خود را انتخاب کنند.

مثال:

Students can facultatively choose their electives.

معنی(example):

قوانین اجازه تغییر به‌طور اختیاری روی رویه را می‌دهند.

مثال:

The rules allow facultatively altering the procedure.

معنی فارسی کلمه facultatively

: معنی facultatively به فارسی

به‌طور اختیاری، به‌گونه‌ای که می‌توان انتخاب کرد یا نه.