معنی فارسی fadable

B1

موقتی، زودگذر، به ویژه به تغییرات مد و سلیقه مربوط می‌شود.

Likely to fade or disappear, especially trends or fashions.

example
معنی(example):

عوارض درمان ممکن است موقتی باشند.

مثال:

The effects of the treatment may be fadable.

معنی(example):

بسیاری از روندها موقتی هستند و به زودی فراموش می‌شوند.

مثال:

Many trends are fadable and soon forgotten.

معنی فارسی کلمه fadable

: معنی fadable به فارسی

موقتی، زودگذر، به ویژه به تغییرات مد و سلیقه مربوط می‌شود.