معنی فارسی fadings
B1تدریجی یا محو شدن، به تدریجی کاهش یا از بین رفتن شدت نوری اشاره دارد.
The gradual decrease or disappearance of brightness or intensity.
- NOUN
example
معنی(example):
تدریجی بودن نور باعث شد اتاق احساس دنجی کند.
مثال:
The fadings of light made the room feel cozy.
معنی(example):
در عکاسی، تدریجی بودن میتواند یک اثر رویایی ایجاد کند.
مثال:
In photography, fadings can create a dreamy effect.
معنی فارسی کلمه fadings
:
تدریجی یا محو شدن، به تدریجی کاهش یا از بین رفتن شدت نوری اشاره دارد.