معنی فارسی fahr.
B1مقیاس دما که در آن آب در ۳۲ درجه فارنهایت منجمد میشود و در ۲۱۲ درجه فارنهایت به جوش میآید.
A temperature scale where water freezes at 32 degrees and boils at 212 degrees.
- OTHER
example
معنی(example):
دما به ۷۵ فارنهایت رسید.
مثال:
The temperature rose to 75 fahr.
معنی(example):
او ترجیح میدهد ترموستات خود را روی ۶۸ فارنهایت تنظیم کند.
مثال:
He prefers to set his thermostat at 68 fahr.
معنی فارسی کلمه fahr.
:
مقیاس دما که در آن آب در ۳۲ درجه فارنهایت منجمد میشود و در ۲۱۲ درجه فارنهایت به جوش میآید.