معنی فارسی failles
B2نقصها، نقاط ضعف یا مشکلاتی که میتوانند بر موفقیت یک طرح یا ایده تأثیر بگذارند.
Flaws or weaknesses in a plan or system that may cause failure.
- noun
noun
معنی(noun):
A fabric woven from silk, cotton, or rayon with slight ribs.
example
معنی(example):
نقصها در طرح به فروپاشی نهایی آن منجر شد.
مثال:
The failles in the plan led to its eventual collapse.
معنی(example):
باید به نقصها در رویکرد خود رسیدگی کنیم تا از مشکلات آینده جلوگیری کنیم.
مثال:
We must address the failles in our approach to avoid future issues.
معنی فارسی کلمه failles
:
نقصها، نقاط ضعف یا مشکلاتی که میتوانند بر موفقیت یک طرح یا ایده تأثیر بگذارند.