معنی فارسی fainest
B1به شدت، با اشتیاق، به طور فراوان و با میل.
In a willing or gladly manner; with great desire.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به شدت میخواست به دوستش که به کمک نیاز داشت، کمک کند.
مثال:
She fainest wanted to help her friend in need.
معنی(example):
اگر او به شدت موفقیت را بخواهد، باید سخت تلاش کند.
مثال:
If she fainest desires success, she must work hard for it.
معنی فارسی کلمه fainest
:
به شدت، با اشتیاق، به طور فراوان و با میل.