معنی فارسی fairgoing
B1شرکت در نمایشگاهها و جشنوارهها به عنوان یک فعالیت اجتماعی و فرهنگی.
Participation in fairs and festivals as a social and cultural activity.
- NOUN
example
معنی(example):
شرکت در نمایشگاه یک سنت گرانبها در بسیاری از جوامع است.
مثال:
Fairgoing is a cherished tradition in many communities.
معنی(example):
فصل نمایشگاه باعث هیجان در شهر میشود.
مثال:
The fairgoing season brings excitement to the town.
معنی فارسی کلمه fairgoing
:
شرکت در نمایشگاهها و جشنوارهها به عنوان یک فعالیت اجتماعی و فرهنگی.