معنی فارسی fall flat
B2به معنای عدم موفقیت در چیزی، به ویژه در تلاش برای خنداندن یا تحت تأثیر قرار دادن دیگران.
To fail completely to produce the intended effect, especially in humor or performance.
- verb
verb
معنی(verb):
To produce no effect; to fail in the intended effect.
مثال:
The politician's speech fell flat.
example
معنی(example):
جوک او شکست خورد و هیچکس نخندید.
مثال:
His joke fell flat, and no one laughed.
معنی(example):
این پروژه به دلیل برنامهریزی ضعیف به شکست انجامید.
مثال:
The project fell flat because of poor planning.
معنی فارسی کلمه fall flat
:
به معنای عدم موفقیت در چیزی، به ویژه در تلاش برای خنداندن یا تحت تأثیر قرار دادن دیگران.