معنی فارسی fall into step
B2هماهنگ شدن، معمولاً در فعالیت یا قدم زدن به معنای پیوستن به ریتم یا الگوی دیگران است.
To align oneself with others in pace or action.
- IDIOM
example
معنی(example):
سربازان در حین فرماندهی، به صف شدند.
مثال:
The soldiers fell into step as they marched.
معنی(example):
بیایید با بقیه گروه هماهنگ شویم.
مثال:
Let's fall into step with the rest of the group.
معنی فارسی کلمه fall into step
:
هماهنگ شدن، معمولاً در فعالیت یا قدم زدن به معنای پیوستن به ریتم یا الگوی دیگران است.