معنی فارسی fall-offs

B1

کاهش یا افت در مقدار یا کیفیت یک چیز، مانند فروش یا تعداد مراجعین.

A decrease or decline in something, such as sales or attendance

noun
معنی(noun):

A reduction or decline.

example
معنی(example):

در این فصل فروش‌ها کمی کاهش پیدا کرده بود.

مثال:

There were some fall-offs in the sales this quarter.

معنی(example):

کاهش تعداد مراجعه‌کنندگان نگران‌کننده بود.

مثال:

The fall-offs in attendance were concerning.

معنی فارسی کلمه fall-offs

: معنی fall-offs به فارسی

کاهش یا افت در مقدار یا کیفیت یک چیز، مانند فروش یا تعداد مراجعین.