معنی فارسی falling from grace
B2به معنای در حال از دست دادن اعتبار یا احترام است که معمولاً به دلیل عمل نادرست یا مشکلات شخصی می‌باشد.
The process or state of losing favor, respect, or status, often due to personal mistakes or misbehavior.
- verb
verb
معنی(verb):
To lose God's favour through sins or wrongdoings.
معنی(verb):
To fall from one's current social position to something lower, to lose one's prestige, status or power.
مثال:
His father fell from grace with the emperor.
example
معنی(example):
سقوط او از مقامش، همه کسانی را که او را می‌شناختند شگفت‌زده کرد.
مثال:
His falling from grace shocked everyone who knew him.
معنی(example):
این بازیگر نگران سقوطش از مقامش است.
مثال:
The actress is worried about her falling from grace.
معنی فارسی کلمه falling from grace
:
به معنای در حال از دست دادن اعتبار یا احترام است که معمولاً به دلیل عمل نادرست یا مشکلات شخصی می‌باشد.
