معنی فارسی fanbearer
C1طرفداری که یک بادبزن در دست دارد و معمولاً در دربارها به عنوان نشانهای از قدرت و احترام عمل میکند.
A person who carries a fan, especially in historical contexts as an attendant to a noble or royal.
- NOUN
example
معنی(example):
طرفدار بادبزنی در کنار شاه قدم میزد و او را خنک نگه میداشت.
مثال:
The fanbearer walked alongside the king, keeping him cool.
معنی(example):
در زمانهای باستان، طرفدار بادبزنی جایگاهی محترم داشت.
مثال:
In ancient times, the fanbearer held a position of respect.
معنی فارسی کلمه fanbearer
:
طرفداری که یک بادبزن در دست دارد و معمولاً در دربارها به عنوان نشانهای از قدرت و احترام عمل میکند.