معنی فارسی farcicalness

B1

فارسیکنِس به معنای حالت یا ویژگی که مضحک یا غیرواقعی است، اشاره دارد.

The quality of being farcical; absurdity.

example
معنی(example):

مضحک بودن رویداد از ابتدا مشخص بود.

مثال:

The farcicalness of the event was apparent from the start.

معنی(example):

او مضحک بودن وضعیت را خنده‌دار یافت.

مثال:

She found the farcicalness of the situation amusing.

معنی فارسی کلمه farcicalness

:

فارسیکنِس به معنای حالت یا ویژگی که مضحک یا غیرواقعی است، اشاره دارد.