معنی فارسی farctate
C1فارکتات به وضعیتی اطلاق میشود که در آن بافت یا مایع به شکل غیرطبیعی تغییر یافته است.
Describing a condition where tissue or fluid has undergone abnormal changes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشکان در طول جراحی متوجه شدند که بافت به شکل فارکتات ظاهر شده است.
مثال:
Doctors noted that the tissue appeared farctate during surgery.
معنی(example):
وضعیت فارکتات مایع نشاندهنده عواقب جدی است.
مثال:
The farctate condition of the fluid indicates serious implications.
معنی فارسی کلمه farctate
:فارکتات به وضعیتی اطلاق میشود که در آن بافت یا مایع به شکل غیرطبیعی تغییر یافته است.