معنی فارسی farded
B2فارد کردن به معنای آرایش کردن یا ایجاد زیبایی بر روی صورت یا بدن است.
To apply makeup or cosmetics to enhance appearance.
- VERB
example
معنی(example):
او با دقت زیاد صورتش را آرایش کرد.
مثال:
She farded her face with great care.
معنی(example):
بازیگر برای رویداد فرش قرمز آرایش شده بود.
مثال:
The actress was farded for the red carpet event.
معنی فارسی کلمه farded
:فارد کردن به معنای آرایش کردن یا ایجاد زیبایی بر روی صورت یا بدن است.