معنی فارسی fargoing

B1

حرکت یا رفتن به دور از مسیرهای اصلی، به طور خاص به سمت مناطقی زیبا یا طبیعی.

Traveling away from the main roads, particularly towards beautiful or natural areas.

example
معنی(example):

او به جای بزرگراه از مسیر زیبا می‌رود.

مثال:

She is fargoing down the scenic route instead of the highway.

معنی(example):

دور زدن در حومه می‌تواند بسیار تازه کننده باشد.

مثال:

Fargoing through the countryside can be quite refreshing.

معنی فارسی کلمه fargoing

: معنی fargoing به فارسی

حرکت یا رفتن به دور از مسیرهای اصلی، به طور خاص به سمت مناطقی زیبا یا طبیعی.