معنی فارسی farraginous
B2فراگارین به چیزهایی اشاره دارد که به طرز نامنظم و بینظمی جمعآوری شدهاند.
Farraginous describes a collection that is disordered or haphazardly gathered.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موزه مجموعهای فراگارین از آثار باستانی به نمایش گذاشت.
مثال:
The museum displayed a farraginous collection of artifacts.
معنی(example):
اتاق او به خاطر کتابها و لباسهای قدیمی در همه جا پراکنده، فراگارین بود.
مثال:
Her room was farraginous with old books and clothes everywhere.
معنی فارسی کلمه farraginous
:فراگارین به چیزهایی اشاره دارد که به طرز نامنظم و بینظمی جمعآوری شدهاند.