معنی فارسی farrow

B1 /ˈfæɹoʊ/

زایمان کردن یک خوک، به طور خاص به معنی زایمان خوک‌های ماده است.

To give birth to piglets, specifically referring to female pigs.

noun

معنی(noun):

A litter of piglets.

verb

معنی(verb):

To give birth to a (litter of piglets).

adjective

معنی(adjective):

(of cows) Not pregnant; not producing young (not calving) in a given season or year; barren.

example

معنی(example):

خوک در بهار زایمان خواهد کرد.

مثال:

The pig will farrow during the spring.

معنی(example):

کشاورزان باید برای زمان زایمان خوک‌های خود آماده شوند.

مثال:

Farmers need to prepare for when their sows farrow.

معنی فارسی کلمه farrow

زایمان کردن یک خوک، به طور خاص به معنی زایمان خوک‌های ماده است.