معنی فارسی farthest
B1فاصلهای که از دیگران بیشتر است و میتواند شامل زمان یا مکان باشد.
Superlative form of far; the greatest distance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این دورترین مسافرتی است که تا به حال کردهام.
مثال:
This is the farthest I have ever traveled.
معنی(example):
او دورترین فاصله را از مدرسه دارد.
مثال:
He lives the farthest from the school.
معنی فارسی کلمه farthest
:
فاصلهای که از دیگران بیشتر است و میتواند شامل زمان یا مکان باشد.