معنی فارسی faugh
B1 /fɔː/فاه، علامتی از بینظمی یا بیزاری، به ویژه هنگام مواجهه با بو یا وضعیت ناخوشایند.
An exclamation expressing disgust or disdain.
- interjection
interjection
معنی(interjection):
An exclamation of contempt, or of disgust, especially for a smell.
example
معنی(example):
او وقتی از دیدن درهم برهمی تعجب کرد، گفت 'فاه!'
مثال:
She exclaimed 'faugh!' when she saw the mess.
معنی(example):
او با صدای بلند 'فاه!' به بوی بد واکنش نشان داد.
مثال:
He reacted with a loud 'faugh!' at the bad smell.
معنی فارسی کلمه faugh
:
فاه، علامتی از بینظمی یا بیزاری، به ویژه هنگام مواجهه با بو یا وضعیت ناخوشایند.