معنی فارسی faultfind
B2عیبجویی به رفتارهایی اطلاق میشود که توجه به اشتباهات و نقصها به جای تمرکز بر حل مشکلات دارد.
To seek faults or criticize excessively without providing constructive feedback.
- VERB
example
معنی(example):
او تمایل دارد به جای ارائه راه حل، فقط به عیبجویی بپردازد.
مثال:
She tends to faultfind rather than offer solutions.
معنی(example):
در یک محیط تیمی، عیبجویی مداوم مفید نیست.
مثال:
It's not productive to constantly faultfind in a team environment.
معنی فارسی کلمه faultfind
:عیبجویی به رفتارهایی اطلاق میشود که توجه به اشتباهات و نقصها به جای تمرکز بر حل مشکلات دارد.