معنی فارسی favoredness
B1حالتی که کسی یا چیزی مورد پسند و حمایت قرار گیرد.
The state of being favored or preferred.
- NOUN
example
معنی(example):
مطلوبیت او در جامعه او را به یک شخصیت محلی تبدیل کرد.
مثال:
Her favoredness in the community made her a local celebrity.
معنی(example):
مطلوبیت این سرویس توسط بسیاری از شهادتها تأیید شد.
مثال:
The favoredness of the service was confirmed by many testimonials.
معنی فارسی کلمه favoredness
:حالتی که کسی یا چیزی مورد پسند و حمایت قرار گیرد.