معنی فارسی favoredly

B1

به طرز مطلوبی، به گونه‌ای که حمایت یا محبت بیشتری نشان داده شود.

In a manner that shows favor or preference.

example
معنی(example):

او به خاطر اجرای خود به صورت مطلوب مورد قضاوت قرار گرفت.

مثال:

She was treated favoredly by the judges because of her performance.

معنی(example):

کودکان اغلب به طور مطلوبی توسط بزرگ‌ترها به عنوان بی‌گناه دیده می‌شوند.

مثال:

Children are often favoredly seen as innocent by adults.

معنی فارسی کلمه favoredly

:

به طرز مطلوبی، به گونه‌ای که حمایت یا محبت بیشتری نشان داده شود.