معنی فارسی favouringly
B1به نفع چیزی یا به طور مثبت نگاه کردن.
In a way that shows approval or support.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با نگاهی مثبت به پیشنهاد همکارش نگاه کرد.
مثال:
He looked favouringly at the proposal from his colleague.
معنی(example):
کمیته به پروژه با نگاهی مثبت نگاه کرد به دلیل مزایای آن.
مثال:
The committee viewed the project favouringly due to its benefits.
معنی فارسی کلمه favouringly
:به نفع چیزی یا به طور مثبت نگاه کردن.