معنی فارسی fearingly
B1به شیوهای که نشاندهنده ترس باشد.
In a manner that expresses fear.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با ترس به کوچه تاریک نگاه کرد.
مثال:
She looked fearingly at the dark alley.
معنی(example):
او با نگرانی درباره طوفان پیشرو صحبت کرد.
مثال:
He spoke fearingly about the upcoming storm.
معنی فارسی کلمه fearingly
:به شیوهای که نشاندهنده ترس باشد.