معنی فارسی feastless

B1

به معنای عدم وجود ضیافتی یا جشن غذایی.

Lacking a feast or banquet; devoid of rich food or celebrations.

example
معنی(example):

مناسبت بدون ضیافت باعث شد که همه احساس نارضایتی کنند.

مثال:

The feastless occasion left everyone feeling unsatisfied.

معنی(example):

این یک شب بدون جشن بود بدون هیچ جشن خاصی.

مثال:

It was a feastless evening without any special celebration.

معنی فارسی کلمه feastless

:

به معنای عدم وجود ضیافتی یا جشن غذایی.