معنی فارسی feastly
B1به معنای مرتبط با یا شبیه به جشن و ضیافت.
Related to or resembling a feast; festive in nature.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تزئینات جشنوارهای مکان را شاداب نشان داد.
مثال:
The feastly decorations made the place look festive.
معنی(example):
همه از جو جشنوارهای مهمانی قدردانی کردند.
مثال:
Everyone appreciated the feastly atmosphere of the party.
معنی فارسی کلمه feastly
:به معنای مرتبط با یا شبیه به جشن و ضیافت.